سلام به وبلاگ خودتون خوش امدید. امیدوارم در این وبلاگ لحظات خوبی را سپری کنید... هدف از ایجاد این وب با این موضوع آشنایی نسل جدید بچه های ایران با نسل گذشتشون یعنی جنگ و جبهه و شهادت هست . که من تمام تلاش خودم رو می کنم تا حتی یک نفر از چند صد نفری که روزانه چه مستقیم و چه غیر مستقیم وارد وبلاگ می شوند بتوانند مطالب سایت رو که شامل زندگینامه ، وصیت نامه و ... در باره شهدا میباشد رو مطالعه کنند تا بفهمند اون جوان هایی که هم سن ما و یا حتی کوچکتر بودن برای چی زندگی خودشون رو فدای جنگ و مقاومت کردند. به امید روزی که برای پاسداشت بزرگ مردی های این شهدای عزیز همه ی ما گامی حتی کوچک در راستای معرفی آنها به دیگر نسل ها برداریم و سپاس گزار آنها باشیم. .•*♥*•..•*♥*•.ღღ.•*♥*•.ღ شهیدان می‌روند نوبت به نوبت... خوش آن روزی كه نوبت بر من آید... خــدا یعنی میشه؟؟؟؟ .•*♥*•.ღღ.•*♥*•.ღღ.•*♥*•.ღ دوستان گلم با تبادل لینک و لوگو موافقم و هرکس این تمایل رو داره لینک من یا ادرس لوگو ی من که در قسمت امکانات دیگر امده را در وب خود قرار دهید و سپس خبرم کنید تا شمارو بلینکم..از اومدنتون به وب بسیار سپاسگزارم....

نظرشما درباره وبلاگ من چیست؟

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما رابا

عنوان عاشقان الهی و آدرس

zohrelotfian.lxb.ir 

لینک نمایید

سپس مشخصات لینک خود را

در زیر نوشته .در صورت وجود

لینک ما در سایت شما

لینکتان به طور خودکار

در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

کل مطالب : 70
کل نظرات : 17

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 249
باردید دیروز : 2
بازدید هفته : 253
بازدید ماه : 255
بازدید سال : 14003
بازدید کلی : 124094
خاطره از برادر شهید مدافع حرم محمد حسین میر دوستی
نتیجه تصویری برای محمد حسین میر دوستی

 

 

 

 

 

 

 

/من طاقت ندارم برادرم را تنبه کنند وتماشاچی باشم/

در دوره اموزشی هم با محمد حسین یکجا بودیم .

قشنگترین خاطره ای که از او دارم هم در این دوره اتفاق افتاد.

مربی اموزش مرا تنبه کرد ویک مسافتی را تعیین کرد تا غلت بخورم .

وقتی ایستادم متوجه شدم سید محمدحسین است بلند شد پرسیدم

و....

بقیه در ادامه مطلب....

تعداد بازدید از این مطلب: 2261
موضوعات مرتبط: خاطرات شهدا , ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


شهید شیرعلی سلطانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از بچه های شیراز بود ؛ توی کتابخونه مسجد محله شون

یه قبر برا خودش حفر کرده بود

توی وصیت نامه اش هم نوشته بود که.....

تعداد بازدید از این مطلب: 945
موضوعات مرتبط: خاطرات شهدا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خاطره ای از شهید نظر رنجبر
فرار کرد که به جبهه برود.بعد از دوروز برگشت.

دیدم رنگش زرد شده وبه خودش می پیچید.گفتم چی شده؟

گفت:رفتم به رزمنده ها خون اهدا کنم گفتند خیلی لاغری،

نمی تونی خون بدی..منم دوتا وزنه سنگین به پاهام بستم و رفتم روی باسکول و...

بعد که حال اومد رفت جبهه و برنگشت...

جاویدالائر شد.

 

به نقل ازمادرجاویدالاثر«نظر رنجبر»

تعداد بازدید از این مطلب: 844
موضوعات مرتبط: خاطرات شهدا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بسیجـی شهیـد جعفـر نـوروز زاده

خاطره ای از شهیـد جعفـر نـوروز زاده

سال گذشته همراه دوستان به دیدار مادر شهید نوروززاده رفتیم

خاطره ای ایشان برایمان تعریف کرد..گفتم بنویسمش

تا بلکه ارزش شهدا رو کمی درک کنیم..

خاطره:

وقتی جعفر دو ماهه شد، به بیماری بدی دچار شد،

او را پیش هر دکتری می بردیم از او قطع امید می کرد و می گفت:

این بچه زنده نمی ماند، یک روز که درمانده و ناراحت

از مطب دکتر  برمی گشتم،  رو به طرف کربلاکردم و با دلی شکسته و

چشمانی اشکبار گفتم :

بقیه در ادامه مطلب

تعداد بازدید از این مطلب: 906
موضوعات مرتبط: خاطرات شهدا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود